۱۰ حقیقتی که فیلم «اوپنهایمر» درباره زندگی پدر بمب اتم به ما نمیگوید!
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۸۸۰۸۳
اوپنهایمر مخاطب را در دنیایی پیچیده غوطه ور میکند، با فلش بکها و فلش فورواردهایی در هم تنیده برای کشف نبوغ مرموز پشت توسعه این سلاح ویرانگر. توجه دقیق نولان به صحت تاریخی سرنوشت و فعالیتهای این شخصیت در طول فیلم مشهود است، تصویری که به شدت از کتاب بیوگرافی برنده جایزه پولیتزر American Prometheus نوشته کای برد و مارتین جی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش روزیاتو، حتی با چنین تحقیقات پر زحمتی، برخی جنبههای حیاتی زندگی اوپنهایمر کشف نشده باقی میماند. این فیلم عمدتاً به نقش محوری او در پروژه منهتن میپردازد، اما تنها کمی از کمکهای فوق العاده او به علم را نشان میدهد. در حالی که اوپنهایمر تجربه نمایشی جذابی برای مخاطب ایجاد میکند که بینشی از زندگی این فیزیکدان مشهور ارائه میدهد، مخاطبان را به اکتشافی جامعتر از مرد پشت این افسانه ترغیب میسازد.
بدین بهانه، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با واقعیاتی بزرگ در مورد زندگی اوپنهایمر که در فیلم نولان به آنها پرداخته نشده، آشنا کنیم.
۱۰- کودکی اوپنهایمر
جولیوس رابرت اوپنهایمر در ۲۲ آوریل ۱۹۰۴ در منهتن به دنیا آمد. برادر کوچک ترش فرانک اوپنهایمر نیز در بزرگسالی فیزیکدان شد. بر اساس کتاب پرومته آمریکایی، دوران کودکی و نوجوانی آنها تحت تاثیر تربیت غیرنظارتی و غیرسختگیرانه پدر و مادر یهودی شان، الا، نقاش، و جولیوس، وارد کننده پارچه شکل گرفت.
در فیلم، وقتی اوپنهایمر میگوید که پدرش یک مرد خودساخته بوده است، به طور ضمنی به پیشینه شخصیت اصلی اش اشاره میکند. جولیوس به عنوان یک مهاجر بی پول وارد آمریکا شد و شروع به کار در یک کارخانه نساجی کرد. در طول چند دهه، او به عنوان یک وارد کننده پارچه به موفقیت مالی دست یافت و تاثیری ماندگار بر مسیر زندگی خانواده گذاشت.
علی رغم اشاره گذرای فیلم اوپنهایمر به این پیشینه، آن طور که باید و شاید به کودکی اوپنهایمر پرداخته نشده است. پیشینه این فیزیکدان، پیچیدگیهای شخصیت او و ارزشهایی که زندگی اش را شکل دادند را روشن میسازد. با بزرگ شدن در خانوادهای که در آن هنر و فرهنگ در کنار کنجکاوی علمی بسیار ارجمند شناخته میشد، محیط پرورشی مناسبی برای رشد ذهنی اوپنهایمر فراهم کرد. این سالهای شکل دهندهی شخصیت، نقش مهمی در شکل دادن به دانشمند و مردی داشت که اوپنهایمر بعدها به آن تبدیل شد.
اگرچه او از خانوادهای با تمایلات غیرنظارتی سختگیرانه بود، مذهب بخش مهمی از داستان شخصی اوپنهایمر بود و یهودی ستیزی ممکن است در عداوتی که او بعدها در زندگی خود با آن مواجه شد، نقش داشته است.
۹- اوپنهایمر و برادرش ثروتمند بودند
تربیت همراه با رفاه اوپنهایمر در کودکی و نوجوانی به او امکان دسترسی به تحصیلات عالی و فرصتهای فراوان برای سفر را میداد. با بزرگ شدن در آپارتمانی لوکس و مملو از آثار هنری مشهوری مانند آثار ون گوگ، اوپنهایمر و برادرش با زندگی د رفاه و راحتی غریبه نبودند.
هنگامی که پدرشان در سال ۱۹۳۷ از دنیا رفت، ارث قابل توجهی معادل ۴ میلیون دلار برای پسرانش به جای گذاشت. این ثروت بادآورده در دوران تاریک مک کارتییسم بسیار مهم بود، زمانی که هر دو برادر شغل خود را با قرار گرفتن در لیست سیاه مبارزه با کمونیسم، نابود شده دیدند. در دورهای که مردان اغلب تنها نان آور خانوادهها بودند، از دست دادن فرصتهای شغلی تهدیدی واقعی برای معیشت آنها بود.
فرانک که در سال ۱۹۴۹ در فهرست سیاه مک کارتی قرار گرفت، دشواریهای زیادی را برای ادامه کار در رشته فیزیک تجربه کرد. او تا سال ۱۹۵۹ امکان تدریس در دانشگاه کلرادو را به دست نیاورد. خوشبختانه در این دوره او توانست یک نقاشی ارزشمند ون گوگ را بفروشد و در این میان یک مزرعه در کلرادو خریداری کند، چیزی که فیلم اوپنهایمر هنگام افشای سرنوشت این شخصیت نیز از قلم میاندازد.
در سال ۱۹۵۳ در یک جلسه پرسش و پاسخ بحث برانگیز، حکم تبرئه رابرت از اتهام داشتن تمایلات کمونیستی لغو میشود. اما علیرغم قرار گرفتن در لیست سیاه، او جایگاه خود را به عنوان مدیر موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون حفظ کرد که گواهی بر عزم او در برابر فشارهای سیاسی بود. تبرئه او از این اتهامات تنها پس از مرگ در سال ۲۰۲۲ احیا شد که بر تاثیر طولانی مدت اتهامات مک کارتیسم گری بر زندگی و حرفه این برادران تاکید دارد.
۸- علاقه اوپنهایمر به فلسفه شرقی و ادبیات فرانسه
هوش قاب توجه اوپنهایمر از همان دوران کودکی آشکار بود. او در سن ۲۱ سالگی با درجه ممتاز فاز دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. فراتر از قلمرو علم، اوپنهایمر از طریق علاقه اش به فلسفه شرقی و ادبیات فرانسه به دنبال برآورده کردن نیازهای ذهنی خود بود.
او که به هندوئیسم علاقهمند شده بود، زبان سانسکریت را در خانه آموخت تا متون مقدسی مانند بهاگاواد گیتا را به زبان اصلی خود بخواند. بینشهای عمیق این متون عمیقاً اوپنهایمر را تحت تاثیر قرار داد، اگر چه هرگز او را به سمت تغییر مذهب سوق نداد. در واقع نقل قول غم انگیز اوپنهایمر با عنوان “من مرگ شدم، نابودگر دنیاها” از بهاگاواد گیتا گرفته شده است و اشاره به آن در یکی از سکانسهای جنجالی فیلم با اعتراض هندوها مواجه شده است.
عطش سیری ناپذیر اوپنهایمر برای کسب دانش، به زبانهای دیگر نیز گسترش یافت. علاقه او به زبان فرانسه با دوستی نزدیکش با هاکون شوالیه، استاد فرانسوی که همراه با او در برکلی تدریس میکرد، بیشتر شد. یادگیری زبانهای جدید برای اوپنهایمر ساده به نظر میرسید، کسی که در نهایت مجموعه زبانهای مسلط خود را گسترش داده و به زبانهای یونانی، لاتین، آلمانی، انگلیسی، سانسکریت، هلندی و حتی مقداری چینی تسلط پیدا کرد.
فیلم اوپنهایمر از طریق صحنهای که در آن با خواندن زبان سانسکریت، جین تاتلاک را تحت تاثیر قرار میدهد، به چندزبانه بودن این شخصیت اشاره میکند. با این حال، فیلم خیلی عمیق به این واقعیت نمیپردازد که اوپنهایمر یک دانشمند چندزبانه با تسلط کامل بر چندین زبان بود.
۷- فروپاشی عصبی اوپنهایمر در دوران دانشجویی
فیلم اوپنهایمر به مشکلات سلامت روانی این شخصیت اشاره میکند و صحنههایی از او را به تصویر میکشد که در رختخواب بدنش را جمع کرده و نفرت خود را از کمبریج ابراز میکند. این فیلم حتی اوپنهایمر را در حال مسموم کردن سیب استاد منفورش، پاتریک بلکت نشان میدهد، اتفاقی که در زندگی واقعی او نیز رخ داد. اگرچه بلکت هرگز آن سیب مسموم را نخورد، اما این حادثه نگرانیهایی را در مورد سلامت روانی اوپنهایمر به وجود آورد.
در واکنش به این اتفاق، پدر اوپنهایمر برای جلوگیری از اخراج پسرش از کمبریج مداخله کرد. بخشی از شروط ادامه تحصیل اوپنهایمر در کمبریج، شامل درمان شدن نزد یک روان درمانگر بود. در طول این مدت درمان، اوپنهایمر تشخیص بیماری روانی “جنون جوانی” را دریافت کرد که امروزه با نام شیزوفرنی شناخته میشود.
پس از این دوره، اوپنهایمر به دانشگاه گوتینگن در آلمان نقل مکان کرد، اما افسردگی در طول زندگی اوپنهایمر همچنان ادامه داشت. متاسفانه، دسترسی به کمک و پشتیبانی مناسب در دوران زندگی اوپنهایمر محدود بود. در نتیجه این فیزیکدان هرگز کمکی که نیاز داشت را دریافت نکرد. این عدم درک و منابع، شاهدی بر زندگی تلخ اوست و مانع از آن شد که او بتواند به طور موثر با مشکلات روانی اش کنار بیاید.
۶- مکس بورن مرشد و راهنمای جی رابرت اوپنهایمر بود
مکس بورن با وجود حضور پررنگ چهرههایی مانند انریکو فرمی، آلبرت اینشتین، ریچارد فاینمن، ورنر هایزنبرگ و نیلز بور، به طرز عجیبی در روایت نولان از زندگی اوپنهایمر غایب است. بورن نقش مهمی در شکل گیری رشد علمی اوپنهایمر داشت. تحت هدایت بورن بود که اوپنهایمر در سن ۲۳ سالگی دکترای خود را در فیزیک کوانتوم دریافت کرد. نقطه عطفی که در همکاری آنها در سال ۱۹۲۷ رخ داد، زمانی بود که بورن و اوپنهایمر به طور مشترک تقریب بورن – اوپنهایمر را توسعه دادند.
علی رغم تاثیر قابل توجه بورن بر رشد علمی اوپنهایمر و همکارهای علمی که آنها با هم داشتند، متأسفانه فیلم نولان این جنبه از زندگی اوپنهایمر را حذف میکند. تقریب بورن – اوپنهایمر همچنان سنگ بنای فیزیک کوانتوم است و اهمیت آن در حوزههای مختلف و تلاشهای تحقیقاتی دیده میشود.
همچنین این تقریب، پر استنادترین اثر علمی اوپنهایمر به شمار میرود. اذعان به تاثیر بورن روی سالهای اولیه تحصیلی اوپنهایمر، قطعاً دانش بینندگان فیلم را از شبکه پیچیده روابط و ایدههایی که ماجراجوییهای علمی اوپنهایمر را شکل دادند، گسترش میداد.
۵- اولین فعالیتهای علمی اوپنهایمر
اوپنهایمر اغلب به عنوان پدر بمب اتمی شناخته میشود، اما به همین راحتی میتوان او را پدر سیاه چاله ها، الکترودینامیک کوانتومی یا پوزیترونها نیز دانست. اوپنهایمر اگر چه بیشتر به خاطر کارهای خود در پروژه منهتن به یاد آورده میشود، اما سهم اوپنهایمر در نجوم نظری، مکانیک کوانتومی و فیزیک هستهای بسیار متنوع و گسترده است. بیشتر تحقیقات پیشگامانه او قبل از جنگ جهانی دوم انجام شد و تاثیر پایداری بر فیزیک و ستاره شناسی قرن بیستم گذاشت.
اوپنهایمر در زمینه طیف سنجی هم کار کرد و روشهایی را برای تجزیه و تحلیل تشعشعات ساطع شده از ستارهها و تعیین ترکیب گازی آنها ابداع نمود.
مطالعات او در شکافت هستهای و تابش مصنوعی به کشف فرآیند اوپنهایمر – فیلیپس کمک کرد. علاوه بر این، تحقیقات او در مورد تابشهای کیهانی و گرانشی، اکتشافات متعددی در رشته ستاره شناسی به همراه داشت و وجود پدیدههایی مانند فروپاشی گرانشی ستاره ها، ستارههای نوترونی و به ویژه سیاه چالهها را پیش بینی کرد. این دستاوردهای خارق العاده، جایگاه اوپنهایمر را به عنوان دانشمندی تاثیرگذار در زمان خود و پیش از درگیر شدن در پروژه تسلیحات اتمی تثبیت کرد.
۴- اولین دیدار اوپنهایمر و آلبرت اینشتین
اوپنهایمرِ نولان گفتگویی ساختگی بین اوپنهایمر و آلبرت اینشتین را به تصویر میکشد که در اوایل دهه ۱۹۵۰ در پرینستون انجام میشود. در طول این گفتگو، اینشتین به اوپنهایمر توصیه میکند که چگونه از پسِ جلسات دادرسی که با آن مواجه است برآید. این دو مرد همچنین درباره هویت یهودی خود و چگونگی واکنش به ماجرای تعقیب افراد مظنون به داشتن تمایلات کمونیستی بحث میکنند.
اوپنهایمر در جریان این گفتگو اظهار میکند که آنها چندین دهه است که یکدیگر را میشناسند. مکالمه خاصی که در فیلم رخ میدهد، احتمالاً هرگز در زندگی واقعی اتفاق نیفتاده است. با این حال، این گفتگوی ساختگی نمادی از رابطه دو مرد است و به زمینه سازی انتخابهای اوپنهایمر در طول دوران ترس از کمونیستها کمک میکند.
اینشتین و اوپنهایمر در واقعیت برای اولین بار در ژانویه ۱۹۳۲ با هم ملاقات کردند، زمانی که اینشتین از CalTech دیدن کرد، همزمان با دورانی که اوپنهایمر در آنجا تدریس میکرد. این دو در آن زمان بر حسب حرفه شان با هم آشنا شدند، اما تا چند دهه بعد که هر دو در پرینستون استاد بودند، به عنوان دوست به هم نزدیک نشدند.
در این دوره، آنها به شدت در مورد بسیاری از نظریههای علمی اختلاف نظر داشتند. علی رغم اختلافات عمیق حرفه ای، این دو مرد به دستاوردهای علمی یکدیگر احترام میگذاشتند و بر سر نیاز به خویشتنداری و کنترل شدید هستهای پس از جنگ توافق داشتند. فیلم اوپنهایمر این دوران را نادیده گرفته و به زمانی میپردازد که رابطه آنها از قبل برقرار شده است و بدین ترتیب نمیتوانند تاریخچه طولانی رابطه این دو با یکدیگر را نشان دهد.
۳- درگیری اوپنهایمر با بیماری سل و خریدن یک مزرعه
سفر اوپنهایمر به نیومکزیکو در سال ۱۹۲۱ زمانی آغاز شد که او در سن ۱۷ سالگی برای نجات از حمله کولیت روده به این منطقه نقل مکان کرد. تجربه زندگی در نیومکزیکو تاثیر غیرقابل انکاری بر او گذاشت و او علاقه زیادی به مناظر جذاب منطقه پیدا کرد. بنابراین، هنگامی که اوپنهایمر در سال ۱۹۲۸ به بیماری سل مبتلا شد، این آگاهی که آب و هوای گرم و خشک نیومکزیکو برای درمان مشکلات تنفسی مفید است، بر تصمیم او برای سکونت در آنجا تاثیر گذار بود.
وی مزرعهای را در کنار مزرعه برادرش اجاره و سپس خریداری کرد و نام آن را Perro Caliente گذاشت که در انگلیسی به “سگ داغ” ترجمه میشود. پسر اوپنهایمر، پیتر، تا به امروز در این مزرعه زندگی میکند.
کلبه چوبی سادهای که در مزرعه پررو کالینته وجود داشت، در طول زندگی اوپنهایمر به پناهگاهی برای او تبدیل شد. اوپنهایمر آرامش و قدرت مورد نیازش را در زیباییهای کوهستانی این منطقه مییافت. عشق او به این سرزمین در پیشنهاد او مبنی بر تاسیس برنامه هستهای توسط دولت آمریکا در لوس آلاموس موثر بود. نکته خنده دار اینکه، این پیشنهاد بدان معنا بود که او به پرتاب اولین انفجار اتمی در قلب سرزمینی که دوست داشت، کمک کرد.
۲- رابطه عاشقانه دوم اوپنهایمر در دوران ازدواج با کیتی
فیلم نولان به اتفاقاتی که برای جین تاتلاک افتاد نیز میپردازد. ماجرای رابطه اوپنهایمر با تاتلاک چندین سال طول کشید و همه از جمله همسرش، کیتی نیز از آن مطلع بودند. در سال ۱۹۴۳ تاتلاک خودکشی کرد. اوپنهایمر احساس میکرد که مرگ او با خودکشی، دست کم تا حدی تقصیر او بوده است.
دولت به رابطه او با تاتلاک پی برده بود و تا جایی پیش رفته بود که آنها را تا یک محل قرار تعقیب کرده بود. تاتلاک عضو حزب کمونیست بود و دولت نگران وفاداری اوپنهایمر بود. به خاطر این نظارت ها، اوپنهایمر به تاتلاک گفت که بهتر است رابطه خود را قطع کنند.
اگرچه فیلم نولان رابطه اوپنهایمر با تاتلاک را به طور عمیق بررسی میکند، اما در این میان تنها به صورت گذرا به معشوقه دوم او اشاره میکند. رابطه اوپنهایمر با روث شرمن تولمن چندین دهه به طول انجامید، بنابراین جای تعجب دارد که بیشتر از آنچه که میبینیم، در فیلم نولان به آن پرداخته نشده است.
تولمن یک روانشناس بود که در طول جنگ جهانی دوم با اداره خدمات استراتژیک (OSS) همکاری میکرد. رابطه او با اوپنهایمر تا مدتها پس از جنگ ادامه داشت و برخی تصور میکردند که درگذشت شوهر تولمن به خاطر دلشکستگی از خیانت همسرش بوده است.
۱- مرگ اوپنهایمر در سال ۱۹۶۷
در ۱۸ فوریه ۱۹۶۷، اوپنهایمر در پرینستون، نیوجرسی درگذشت. او کار خود را در موسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون ادامه داد، تا اینکه در سال ۱۹۶۶ وضعیت سلامتی او به سرعت رو به وخامت گذاشت. اوپنهایمر در سن ۶۲ سالگی و تنها دو سال پس از تشخیص ابتلا به سرطان گلو، درگذشت. عادت سیگار کشیدن بی وقفه، که در طول زندگی خود آن را ادامه داده بود، احتمالاً در پیشرفت بیماری اوپنهایمر نقش داشت.
کسانی که اوپنهایمر را میشناختند، تایید کرده اند که او بیش از آنچه میخورد، سیگار میکشید و گفته میشود که پدر بمب اتمی روزانه تا ۱۰۰ نخ سیگار مصرف میکرد. فیلم اوپنهایمر به مرگ شخصیت اصلی فیلم اشاره نمیکند، چرا که داستان فیلم قبل از سال ۱۹۶۷ روایت میشود.
منبع: فرارو
کلیدواژه: اوپنهایمر نولان بیوگرافی قیمت طلا و ارز قیمت موبایل زندگی اوپنهایمر فیلم اوپنهایمر فیلم نولان رابطه او
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۸۸۰۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راههای تقویت اعتماد به نفس با افزایش سن
اگر میخواهید با افزایش سن اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، رفتارهای خاصی وجود دارد که باید با آنها خداحافظی کنید.
در این مقاله قصد داریم ۸ مورد از این رفتارها را شناسایی کنم، رفتارهایی که باید با آنها خداحافظی کنید تا بتوانید سن خود را با اعتماد به نفس و مهربانی در آغوش بگیرید.
۱) به دنبال تایید دائمی
در زندگی طبیعی است که به دنبال تایید از دیگران باشیم. اما با افزایش سن، این رفتار میتواند مانعی برای عزت نفس ما شود.
ارزش دادن به نظرات کسانی که به آنها احترام میگذارید عالی است. اما دنبال تایید مداوم بودن میتواند اعتماد به نفس شما را از بین ببرد. حقیقت این است که شما نمیتوانید همه را راضی نگه دارید؛ و تلاش مداوم برای انجام این کار، احساس ارزشمندی خود را منوط به رفتار دیگران میکنید.
پس با این نیاز دائمی به تایید دیگران خداحافظی کنید. به غریزه خود اعتماد کنید، تصمیمهای خود را بگیرید و به یاد داشته باشید، تنها تاییدی که واقعا مهم است، خود شماست.
برداشتن این مرحله به شما امکان میدهد با اعتماد به نفس پیر شوید. زیرا هر چه سن ما بالاتر میرود، باید به خرد و تجربیات خود اعتماد بیشتری داشته باشیم.
به یاد داشته باشید، اعتماد از درون میآید نه از اعتبارسنجی خارجی.
۲) فراموش نکردن اشتباهات گذشته
همه ما اشتباه کرده ایم آنها جزئی از زندگی هستند. اما تمرکز بر اشتباهات گذشته هیچ فایدهای ندارد. فقط اعتماد به نفس شما را از بین میبرد.
با افزایش سن، باید یاد بگیریم که اشتباهات گذشته را رها کنیم و اجازه ندهیم که ما را تعریف کنند. به یاد داشته باشید، شما بیش از مجموع اشتباهات گذشته خود هستید و هیچ وقت برای یادگیری، رشد و حرکت به جلو دیر نیست. بنابراین، رها کنید و به خود اجازه دهید که با اطمینان انتخابهای جدید داشته باشید.
۳) بیتوجهی به سلامت جسمانی
با افزایش سن، بدن ما به طور طبیعی دستخوش تغییراتی میشود. اما این بدان معنا نیست که ما باید از حفظ سلامت جسمانی خود دست برداریم.
تحقیقات نشان میدهد که ورزش منظم میتواند خلق و خوی شما را تقویت کند، سلامت روان شما را بهبود بخشد و حتی روند پیری را کاهش دهد؛ و این فقط رفتن به باشگاه یا دویدن در ماراتن نیست. تغییرات ساده سبک زندگی مانند پیاده روی روزانه، تمرین یوگا یا حتی رقصیدن در خانه میتواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند.
وقتی از بدن خود مراقبت میکنید، انرژی، سرزندگی و اعتماد به نفس به شما پاداش میدهد. پس از سلامت جسمانی خود غافل نشوید. آن را در اولویت قرار دهید و مراقب باشید که چگونه با افزایش سن بر اعتماد به نفس شما تأثیر میگذارد.
به یاد داشته باشید، بدن سالم ذهن سالم را پرورش میدهد و ذهن سالم اعتماد به نفس را ایجاد میکند. با بی توجهی به سلامت جسمانی خود خداحافظی کنید و سبک زندگی فعال را بپذیرید.
۴) اجتناب از تجربیات جدید
اجتناب از تجربیات جدید با بالا رفتن سن، میتواند منجر به رکود و کاهش اعتماد به نفس شود.
تجربیات جدید، خواه سفر، یادگیری یک مهارت جدید، یا حتی امتحان کردن یک غذای جدید، افق دید ما را گسترش داده و ذهن ما را تحریک میکند. آنها به ما یادآوری میکنند که ما در هر سنی قادر به سازگاری و رشد هستیم. هیچ وقت برای یادگیری یک زبان جدید، برداشتن یک ساز موسیقی یا غوطه ور شدن در یک سرگرمی جدید دیر نیست.
دعوت از تجربیات جدید به زندگی اعتماد به نفس شما را افزایش میدهد. یادآوری زیبایی است که سن فقط یک عدد است و زندگی پر از فرصتهایی است که در انتظار استفاده هستند.
۵) مقایسه خود با دیگران
در عصر رسانههای اجتماعی، وسوسهانگیز است که زندگیمان را با زندگی دیگران بسنجیم. اما این بازی مقایسه یک قاتل اعتماد به نفس است، به خصوص با افزایش سن.
مسیر زندگی هر کس متفاوت است و هر مرحله از زندگی با مجموعهای از تجربیات خود همراه است. مسیری که در آن هستید منحصر به شماست؛ بنابراین به جای مقایسه خود با دیگران، روی رشد شخصی خود تمرکز کنید. پیروزیهای بزرگ یا کوچک خود را جشن بگیرید و از شکستهای خود درس بگیرید.
به یاد داشته باشید، زندگی یک مسابقه نیست، یک سفر شخصی است. با افزایش سن، روی رشد و پیشرفت خود تمرکز کنیم.
۶) نادیده گرفتن علایق
زندگی، با تمام مسئولیتها و تعهداتش، گاهی اوقات میتواند ما را از آنچه واقعاً مهم است غافل کند. علایق ما، آن چیزهایی که در قلب ما آتش روشن میکنند، اغلب به عقب رانده میشوند. اما نادیده گرفتن این احساسات میتواند منجر به احساس نارضایتی و عدم اعتماد به نفس با افزایش سن شود.
اشتیاق ما بخشی جدایی ناپذیر از چیزی است که هستیم. آنها به ما انرژی میدهند، ما را هیجان زده میکنند و به زندگی ما هدف میبخشند. وقتی به دنبال چیزی میرویم که دوستش داریم، به شیوهای معنادارتر با زندگی درگیر میشویم؛ بنابراین اجازه ندهید که احساسات شما از بین برود. چه نقاشی، نوشتن، باغبانی یا هر چیز دیگری که شما را شاد میکند - برای آن وقت بگذارید. اجازه دهید زندگی شما را پر از رنگ و انرژی کند.
زیرا هنگامی که با آنچه واقعاً برایمان مهم است درگیر میشویم، نه تنها شاد میشویم، بلکه احساس عمیقی از اعتماد به نفس نیز پیدا میکنیم.
۷) ترس از تغییر
تغییر اگرچه اجتناب ناپذیر است، اما اغلب میتواند ترسناک باشد. تغییر بخشی از زندگی است. این نشانه رشد و تکامل است؛ و در حالی که میتواند ترسناک باشد، اغلب ما را به سمت فرصتها و تجربیات جدیدی سوق میدهد که در غیر این صورت نمیتوانستیم داشته باشیم.
پس ترس از تغییر را کنار بگذارید. آن را به عنوان بخشی از سفر خود در آغوش بگیرید. اشکالی ندارد که احساس عدم اطمینان یا ترس کنید، اما اجازه ندهید این احساسات شما را از حرکت به جلو باز دارد؛ و چه کسی میداند؟ تغییراتی که از آنها میترسید ممکن است شما را به بهترین بخشهای زندگی تان برساند.
۸) به ارزش خود شک دارید
با بالا رفتن سن، به راحتی میتوان به ارزش خود شک کرد، به خصوص در جامعهای که اغلب جوانان را تجلیل میکند. اما شک کردن در ارزش شما چیزی جز کاهش اعتماد به نفس شما ندارد. ارزش شما با سن، ظاهر یا دستاوردهای شما تعیین نمیشود. شما همانطور که هستید ارزشمندید. خداحافظی با شک و تردید در ارزشهای خود گامی مهم در جهت احساس اعتماد به نفس بیشتر با افزایش سن است. به یاد داشته باشید، شما ارزشی را برای جهان به ارمغان میآورید و هیچ کس نمیتواند آن را از شما بگیرد.
سخن نهایی
رفتارهایی که در مورد آنها بحث کردیم - از جستجوی تایید مداوم تا بی توجهی به مراقبت از خود - رایج هستند. اما با افزایش سن، اعتماد به نفس ما را مختل میکنند و باعث میشوند ارزش و پتانسیل ذاتی خود را از دست بدهیم.
به یاد داشته باشید، اعتماد به نفس این نیست که هرگز تردید یا ترس نداشته باشید. بلکه در مورد تصدیق آنها و حرکت رو به جلو بدون توجه به آن است. این در مورد پذیرش سفر منحصر به فرد شما و خرد ناشی از آن است.
با این رفتارها خداحافظی کنید، از رشدی که با افزایش سن به وجود میآید استقبال کنید و فرد مطمئنی را که قرار است تبدیل شوید در آغوش بگیرید زیرا در نهایت سن فقط یک عدد است. جوهر واقعی در این است که چگونه سالهایی را که به ما داده شده، زندگی کنیم.
منبع: همشهری آنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی